جنسهایی که خرده شیشه دارند
از شایعترین اختلالات شخصیتی تا آشناترین شخصیتهای مختل
دکتر محمد کیاسالار
وقتی
به یک نفر میگوییم «باشخصیت» یا «بیشخصیت»، منظورمان از شخصیت کاملاً معلوم است و
نیازی به شرح و بسط ندارد اما اگر از روانپزشکان بپرسید، آنها شخصیت را جور دیگری
تعریف میکنند: «الگوهای معینی از رفتار و شیوههای تفکر که نحوه سازگاری شخص را
با محیط تعیین میکند.» خودمانیترش اینکه: «طرز تفکر به علاوه نحوه رفتار هر فرد،
مساوی است با شخصیت او.»
با این حساب، وقتی روانپزشکان میگویند فلانی دچار
اختلال شخصیت است، منظورشان این است که قدرت سازگاری با شرایط مختلف را ندارد، یعنی
تفکرات نادرستش منجر به بروز رفتارهای نادرست میشود و این، زندگی شخصی و حرفهای
او را به هم میریزد.
اختلال شخصیت میتواند هم علت گرایش به مواد مخدر و
مشروبات الکلی باشد، هم معلول آن. شدت این مشکل نیز در مواردی که پای یک مشکل روانی
دیگر در میان باشد، به وضوح تشدید میشود. این اختلالات معمولاً از اوایل بلوغ آغاز
میشود و تا مدتها (و در صورت عدم درمان، تا پایان عمر) باقی میمانند و
مشکلآفرینی میکنند.
گروههای شخصیتی |
خصوصیات غالب |
نوع شخصیت |
گروه A |
عجیب و غریب |
پارانویید، اسکیزویید، اسکیزوتایپال |
گروه B |
احساساتی و نامتعادل |
ضد اجتماعی، مرزی، نمایشی، خودشیفته |
گروه C |
نگران و مضطرب |
اجتنابی، وابسته، وسواسی اجباری |
شخصیتهای بدبین (Paranoid)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) سوء ظن شدید به دیگران، بدون هیچ دلیل
موجه
ب) نگرانی از انگیزههای پنهان آدمهای دور و نزدیک
ج) خیال میکنند همه
میخواهند آنها را استثمار کنند.
د) فاصله گرفتن از اجتماع
ه) دست کم گرفتن
خود یا حس حقارت
و) جدا کردن خود از دیگران، با این بهانه که تمام دوستان و
آشنایان، خطرناکند.
ز) کینهتوزی و خصومت با دیگران
ح) حس طنز بسیار ضعیف در
روابط اجتماعی
و) برخوردهای بسیار خشک و رسمی
2ـ و
دیگر چه؟
معمولاً این افراد در اوایل دوران بلوغشان دچار این ذهنیت
میشوند که دیگران دارند آنها را استثمار میکنند. پارانوییدها همیشه رفتار و
گفتار دیگران را به صورت تهدیدی واقعی برای زندگی شخصی یا خانوادگیشان تعبیر
میکنند، در حالی که این تصورات از نظر تمام اطرافیان، بیمعنا و غیر موجه است. در
این افراد یک حس غالب بیاعتمادی و سوء ظن نسبت به سایرین وجود دارد و این حس از یک
سوء تعبیر اساسی ریشه میگیرد. این افراد حتی به کسانی که قابل اعتماد بودنشان برای
همه به اثبات رسیده، اعتماد نمیکنند مبادا که مورد خیانت قرار بگیرند یا گزند و
آسیبی ببینند.
بروز این خصوصیت معمولاً در خانوادههایی که یکی از اعضای
خانواده دچار اسکیزوفرنی باشند شیوع بیشتری دارد. ژنتیک و نوع رفتار والدین نیز
میتواند فرد را در معرض این عدم اطمینان قرار بدهد. این اختلال شخصیتی در مردان
بیشتر از زنان دیده میشود. مشکل اساسی این است که اگر این افراد تحت درمان قرار
نگیرند، سوء ظنشان تشدید و مشکلشان مزمن میشود و از سوی دیگر، اغلب این افراد،
همین حس عدم اطمینان و بدبینی را نسبت به پزشک خود نیز دارند.
شخصیتهای اسکیزویید (Schizoid)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) به ندرت احساساتی میشوند و به سختی به وجد
میآیند.
ب) از دوستی یا برقراری روابط نزدیک با دیگران خوششان نمیآید.
ج)
از فعالیتهایی که به برخوردهای نزدیک اجتماعی نیازمند باشد، پرهیز میکنند.
د)
خودشان حس میکنند که هیچ شباهتی به سایرین ندارند و به همین علت نمیتوانند با
دیگران جوش بخورند.
ه) هیچ دوست صمیمی یا آشنای نزدیکی ندارند و حتی برخوردشان
با اعضای خانواده نیز سرد و بیروح است.
و) تحسین و انتقاد برایشان هیچ فرقی
ندارد.
ز) در روابطشان بسیار سرد و بیعاطفهاند.
ح) خلقیاتشان به ندرت دچار
تغییر میشود.
2ـ و دیگر چه؟
مبتلایان به این
اختلال شخصیت معمولاً در زندگی روزمرهشان عادی جلوه میکنند اما قادر نیستند با
دیگران رابطه برقرار کنند. اغلبشان برقراری رابطه صمیمی با حیوانات را به رابطه با
انسانها ترجیح میدهند. آنها معمولاً در مشاغلی که به همکاری و همراهی دیگران
نیازی ندارد و برای بیشتر مردم به عنوان مشاغلی سخت و غیر قابل تحمل محسوب میشود،
موفق نشان میدهند.
بعضی از متخصصان بر این باورند که احتمال بروز بیماری
اسکیزوفرنی در افرادی که از این نوع اختلال شخصیت رنج میبرند، بیشتر از سایرین
است. این اختلال شخصیت نیز در مردان بیشتر از زنان به چشم میخورد.
شخصیتهای اسکیزوتایپال (Schizotypal )
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) شباهت بسیار زیاد به بیماران مبتلا به
اسکیزوفرنی
ب) احساس ناراحتی به هنگام حضور در جمع
ج) دارای تفکرات عجیب و
غریب، باورهای غلط و تصورات موهوم
د) دارای ظاهر نامتعارف و رفتارهای عجیب و
غریب
ه) طرز بیان عجیب و غریب
و) سرد، بیعاطفه و فاقد دوست صمیمی یا آشنای
نزدیک
2ـ و
دیگر چه؟
این اختلال شخصیتی نیز مانند اختلال اسکیزویید، در
خانوادههایی که یکی از اعضای خانواده به اسکیزوفرنی دچار باشد، شایعتر است. این
افراد معمولاً احساساتشان را به طرز نامناسبی ابراز میکنند و اغلبشان از پارانویا
یا بدبینی رنج میبرند.
شخصیتهای ضد اجتماعی (Antisocial)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) تجاوز به حقوق دیگران بدون احساس گناه یا
شرمساری
ب) بیتوجهی به قوانین اجتماعی
ج) تصمیمگیریهای آنی یا تکانهای
همراه با پرخاشگریها و عصبانیتهای دورهای
د) عدم پایبندی به هرگونه اصول
اخلاقی و ارزشی و بروز دایمی رفتارهای غیر مسؤولانه
ه) اغلب، اعتیاد به مشروبات
الکلی یا مواد مخدر و سوابقی از ارتکاب جرم، دستگیری و زندانی شدن
2ـ و
دیگر چه؟
ژنتیک در بروز این اختلال شخصیتی دخیل است: شکلگیری این
شخصیت در افرادی که یکی از والدین یا هر دو والدشان دچار این مشکل باشند، شایعتر
است. محیط هم بیتأثیر نیست. اگر زمینه محیطی آماده باشد، احتمال بروز این اختلال
افزایش پیدا میکند.
حدود 3 درصد از مردان و 1 درصد از زنان دنیا دارای این نوع
شخصیتاند و تراکم شخصیتهای ضد اجتماعی در زندان بیشتر از هر جای دیگری است. این
اختلال معمولاً تا قبل از 15 سالگی شروع میشود و غالباً تا بزرگسالی ادامه پیدا
میکند.
در سابقه این افراد معمولاً عملکرد شغلی ضعیف، عصبانیتهای انفجاری،
پرخاشگریهای آنی و ناتوانی در ادامه تحصیلات دیده میشود. غالباً احساس قربانی
بودن میکنند و توانایی صمیمی شدن با هیچکس را ندارند. بیشترشان به علت ناتوانی در
تطبیق با استانداردهای جامعه، به سمت اعتیاد به مشروبات الکلی و مواد مخدر کشیده
میشوند و خیلیهایشان هم تا ارتکاب جرایم اجتماعی و زندانی شدن پیش میروند.
برای بعضیها و به ویژه برای بعضی خانمها، شخصیتهای ضد اجتماعی ممکن است جذاب
به نظر برسند اما معمولاً این شخصیتهای خطرناک و غیر قابل اعتماد حتی به دوستداران
خودشان هم رحم نمیکنند و برای آنها نیز دردسرساز می شوند. گهگاه میل به خودکشی
در بعضی از این افراد دیده میشود.
شخصیتهای مرزی (Borderline)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) ناپایداری خلقی
ب) بروز حملات شدید
عصبانیت، استرس، افسردگی و اضطراب که معمولاً چند ساعت و حداکثر یک روز طول میکشد.
این حملات معمولاً با پرخاشگری، خودآزاری و سوء مصرف الکل و مواد مخدر همراه
است.
ج) روابط اجتماعی این افراد هیچوقت حد وسط ندارد و همیشه در تغییر است.
احساساتشان نسبت به اعضای خانواده، دوستان و حتی همسرشان ممکن است به یکباره از عشق
و اعتماد مطلق به نهایت نفرت و بیاعتمادی بینجامد و دوباره پس از مدتی بر عکس شود
و دوباره پس از مدتی ...
د) در مواقع خشم و دلزدگی، گهگاه اقدام به خودکشی در
این افراد دیده میشود اما معمولاً خودکشیهای این افراد نمایشی است و به مرگ منجر
نمیشود.
ه) به وجود آمدن تغییرات متعدد در اهداف بلندمدت زندگی که منجر به
تغییرات فراوان در تصمیمگیری برای انتخاب شغل، دوست، همسر و تعیین ارزشهای زندگی
میشود.
2ـ و
دیگر چه؟
ناپایداری خلقی مهمترین خصوصیت افراد مبتلا به این
اختلال شخصیتی است که منجر به تغییرات دایمی در سطح روابط و نوع رفتار فرد میشود.
این تغییرات معمولاً بر محیط خانواده، محیط کار، روابط عاطفی و هدفگذاریهای
بلندمدت زندگی فرد تأثیر میگذارد. این وضعیت معمولاً با اختلال خلقی دو قطبی،
افسردگی، اختلالات اضطرابی، اعتیاد به مواد مخدرها و سایر اختلالات شخصیتی دیده
میشود.
2 درصد از بزرگسالان به این مشکل دچارند و عمده مبتلایان نیز در میان
خانمهای جوان دیده میشوند. مبتلایان در بسیاری از اوقات، خودشان را کاملاً
بیارزش میدانند. از عالم و آدم احساس خستگی و دلزدگی میکنند و این احساس خصوصاً
در مواقع تنهایی شدت مییابد و گهگاه به تصمیمگیریهای عجیب و غریب به منظور بیرون
آمدن از پوسته این تنهایی میانجامد. رفتارهای تکانهای دیگری از قبیل ولخرجی،
افراط در غذا خوردن و حتی افراط در رابطه جنسی در این افراد دیده میشود.
تخمین
زده می شود که در 20 درصد از بیماران بستریشده در بخشهای روانپزشکی، علت
زمینهای بیماری فرد همین اختلال شخصیت باشد. با این وجود، بسیاری از مبتلایان به
درمانهای روانپزشکی جواب میدهند و به زندگی مؤثر و مفیدی برمیگردند. محیط و
ژنتیک به عنوان اصلیترین علل ابتلا شناخته شدهاند.
مطالعات نشان میدهد که
بسیاری از افراد مبتلا به شخصیت مرزی، در دوران کودکی یا نوجوانیشان مورد سوء
استفاده (به ویژه سوء استفاده جنسی: 40 تا 71 درصد) قرار گرفته یا مانند بچههای
طلاق، مورد بیمهری و بیتوجهی قرار گرفتهاند.
شخصیتهای نمایشی (Histrionic)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) همیشه و در همه حال، به دنبال کسب تأیید از
این و آن هستند.
ب) در نشان دادن هیجانات و احساساتشان از ادا و اطوارهای
فراوان استفاده میکنند.
ج) فوقالعاده نسبت به انتقاد یا عدم پذیرش از سوی
دیگران، حساسیت دارند.
د) خودآرایی افراطی در ظاهر، گفتار و رفتارشان به طرز
مبالغهآمیزی مشهود است.
ه) بیشتر از حد معمول و متعارف به ظاهرشان اهمیت
میدهند.
و) همیشه سعی دارند خودشان را نزدیکتر و صمیمیتر از آنچه واقعاً
هستند، نشان دهند.
ز) اغلب خودمحورند و در هر محفلی که خودشان محفلآرا نیستند،
احساس ناخوشایندی دارند و در چنین مواقعی بسیار کمتحملاند.
ح) مواضعشان به
سرعت تغییر میکند، به نحوی که احساساتشان برای دیگران بسیار سطحی جلوه
میکند.
ط) احساسات و نظراتشان به آسانی توسط دیگران تحت تأثیر قرار
میگیرد.
2ـ و
دیگر چه؟
شخصیتهای هیستریونیک معمولاً در نشان دادن احساساتشان به
طرز ناپسندی، زیادهروی میکنند. در تفسیر هر اتفاقی سعی میکنند آن را از فیلتر
احساسات و هیجاناتشان عبور بدهند. همیشه دنبال جلب توجه دیگرانند، به نحوی که در
بسیاری از موارد کاملاً غیر طبیعی و نامتعارف جلوه میکنند. معمولاً کسانی که برای
اولین بار با شخصیتهای هیستریونیک ملاقات میکنند، جذب آنها میشوند. این افراد
غالباً در محافل، محفلآرایی میکنند و طرز گفتار و رفتارشان به گونهای است که
توجه همه را روی خودشان متمرکز کنند و برای این منظور عمدتاً از ویژگیهای فیزیکی
خود استفاده میکنند. حتی طرز صحبت کردنشان هم همینطور است.
شخصیتهای
هیستریونیک در مشاغلی که به تخیل و خلاقیت احتیاج دارد معمولاً موفق نشان میدهند و
بر عکس، در مشاغلی که به تفکر منطقی و استدلال احتیاج دارد، بسیار ضعیفاند. این
اختلال در زنان شایعتر است.
روانشناسان در بحث علتشناسی، ژنتیک و اتفاقات
دوران کودکی را در بروز این مشکل، مؤثر میدانند. مبتلایان به این اختلال شخصیتی،
اگر در روابط عاشقانهاشان شکست بخورند معمولاً زودتر از معمول دچار افسردگی
میشوند و زودتر از معمول نیز به دنبال درمان افسردگیشان میروند. آدمهای
واقعبینی نیستند و اغلب ترجیح میدهند در هر چیزی مبالغه کنند. بیشترشان عادت
دارند مسؤولیت اشتباه یا شکست خود را گردن این و آن بیندازند. جلب توجه برایشان
موضوعیت دارد و حتی حاضرند برای جلب توجه این و آن، خودشان را به خطر بیندازند و
تمام این کارها نیز خطر افسردگی را در آنها افزایش میدهد.
برای اینکه
بخواهیم اسم یک شخصیت را هیستریونیک بگذاریم، حداقل باید 5 مورد از ویژگیهای زیر
در او وجود داشته باشد:
1ـ در محافلی که در کانون توجهات نیست، ناراحت و معذب
است.
2ـ میزان و نوع آراستگیاش بسیار شدید و نامتعارف است.
3ـ احساساتش
بسیار سطحی است و مرتباً دستخوش تغییر میشود.
4ـ سعی میکند از ظاهرآرایی برای
جلب توجه دیگران استفاده کند.
5ـ سعی میکند از لحن و سبک گفتار بسیار
تأثیرگذاری استفاده کند.
6ـ ابراز احساساتش بسیار مبالغهآمیز به نظر
میرسد.
7ـ معمولاً به آسانی توسط دیگران و در شرایط متفاوت، تحت تأثیر قرار
میگیرد.
8ـ سعی میکند خود را بیش از حد صمیمی نشان دهد
شخصیتهای خودشیفتهNarcissistic) )
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) هنگامی که مورد انتقاد قرار میگیرند،
بسیار عصبانی میشوند و واکنش بسیار تند و خشنی از خود نشان میدهند.
ب) همیشه
از دیگران، استفاده ابزاری میکنند تا به اهداف شخصیشان برسند.
ج) خودشان را
بسیار بااهمیت میدانند.
د) درباره موفقیتهایشان در روابط بینفردی، زندگی
خصوصی و زندگی حرفهای به شدت دچار توهمات سطح بالا هستند.
ه) همیشه از دیگران،
انتظار برخوردهای خوب و مطلوب دارند.
و) همیشه از دیگران توقع دارند به آنها
توجه و از آنها حمایت کنند.
ز) به شدت حسودند.
2ـ و
دیگر چه؟
مبتلایان به این اختلال شخصیتی معمولاً توسط دیگران
اینگونه شناخته میشوند: «خیلی برای خودش اهمیت قائل است» شخصیت خودشیفته
نمیتواند برتری دیگران را ببیند، به شدت نسبت به انتقادات حساس است و به انتقادات
واکنش تندی نشان میدهد.
این افراد معمولاً کمالطلب (perfectionist) هستند و
همیشه دلشان میخواهد در کانون توجه باشند. دوست دارند همه مدام تحسینشان کنند.
چنین حسی در این افراد، آنقدر قوی است که گهگاه باعث میشود آنها دردسرها و حتی
بحرانهای خودساختهای تدارک ببینند تا زمینه برای خودآرایی و اثبات لیاقتهایشان
مهیا شود. در نگاه دیگران، اینطور به نظر میرسد که این افراد تمام دنیا را مدیون
خود میدانند و خیال میکنند همه باید قدردان آنها باشند. در این اختلال هم علاوه
بر ژنتیک و محیط، رد پای اتفاقات دوران کودکی دیده میشود.
شخصیتهای اجتنابی (Avoidant)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) وقتی مورد انتقاد قرار میگیرند، به شدت
میرنجند.
ب) دوست صمیمی یا آشنای نزدیکی ندارند.
ج) مایل نیستند با بقیه
همصحبت یا همراه شوند.
د) از مشاغل و فعالیتهایی که مستلزم همصحبتی یا همراهی
دیگران است، پرهیز میکنند.
ه) در روابط اجتماعیشان معمولاً به عنوان آدمهایی
خجالتی و کمرو شناخته میشوند.
و) هنگام صحبت کردن از ناراحتیها و سختیهایشان
خیلی مبالغه میکنند.
2ـ و
دیگر چه؟
مهمترین خصوصیت این افراد، ضعف اعتماد به نفس و کمرویی
است. این افراد به دلیل همین ویژگیها معمولاً در محیط کارشان و به هنگام برقراری
روابط اجتماعی چار مشکل میشوند. 4/2 درصد از مردم با این اختلال شخصیتی، دست به
گریبانند. حس عدم مقبولیت یا مورد انتقاد قرار گرفتن برای این افراد آنقدر دردناک
است که ترجیح میدهند تنها باشند اما سراغ اموری نروند که احتمال انتقاد یا عدم
مقبولیتشان در آن امور وجود دارد.
شخصیتهای وابسته (Dependent)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) ناتوانی در تصمیمگیری
ب) انفعال بیش
از حد یا کنشپذیری افراطی
ج) پرهیز از پذیرش مسؤولیت
د) پرهیز از
تنهایی
ه) احساس درماندگی و بیچارگی در مواقعی که رابطهای از میان روابطشان
پایان مییابد یا به شکست میانجامد.
و) ناتوانی در تأمین نیازهای معمول و
متداول زندگی شخصی
ز) نگرانی دایمی از اینکه مبادا دیگران، آنها را ترک
کنند.
ح) از انتقاد یا عدم مقبولیت، به شدت میرنجند.
2ـ و
دیگر چه؟
این افراد، اعتماد به نفسشان پایین است و به تواناییهای
خودشان اعتماد ندارند. همیشه تصور میکنند ایدهها و کارهای دیگران از ایدهها و
کارهای خودشان بهتر است. شخصیت وابسته همیشه دلش میخواهد مورد مراقبت باشد، کاملاً
متکی به دیگری یا دیگران است و به همین علت از جدایی هراس دارد. حس میکند به
تنهایی قادر نیست نیازهای خودش را تأمین کند و روزگارش را بگذراند. حتی در
تصمیمگیریهای پیش پا افتاده و روزمره هم دچار مشکل است. حتی تصمیمهای سادهای در
این سطح که «امروز چه لباسی بپوشم، چتر ببرم یا نه و امثالهم» بدون صلاح و مشورت و
تأیید دیگری (یا دیگران) برای شخصیت وابسته، بسیار دشوار است.
این افراد
معمولاً به دیگران (غالباً به یک شخص دیگر مانند همسر یا یکی از اعضای خانواده یا
یک دوست) اجازه میدهند که ابتکار عمل را به عهده بگیرد و حتی در مسؤولیتهای مهم
زندگی آنان نیز مداخله کنند. مثلاً اجازه میدهند دیگران برایشان تصمیم بگیرند کجا
زندگی کنند، با چه کسانی دوست شوند، با چه کسانی رفت و آمد داشته باشند، چه شغلی را
انتخاب کنند و اوقات فراغتشان را چطور بگذرانند.
از آنجا که شخصیتهای وابسته
از عدم حمایت حامی یا حامیانشان میترسند معمولاً از هرگونه اعلام مخالفتی خودداری
میکنند. آنها از انجام هر کاری به تنهایی واهمه دارند و سعی میکنند حمایت دیگران
را در هر کاری به همراه خود داشته باشند. به همین علت، به سختی مسؤولیت میپذیرند و
به ندرت، کاری را به تنهایی شروع میکنند. همیشه از اینکه حامی یا حامیانشان،
آنها را ترک کنند، میهراسند و به همین علت، اگر مثلاً از همسرشان جدا شوند
بلافاصله به دنبال همسر یا دوست دیگری (حامی دیگری) میگردند تا جای قبلی را پر
کنند.
این شخصیت در زنان بیشتر از مردان دیده میشود.
شخصیتهای وسواسیاجباری (obsessive-compulsive)
1ـ از
کجا میشناسیدشان؟
الف) اشتغال ذهنی بسیار شدید نسبت به جزئیات،
حتی به این قیمت که کلیت یک موضوع از بین برود.
ب) ایدهآلخواهی افراطی، آنقدر
شدید که معمولاً نمیتوانند هیچ پروژهای را در موعد مقرر به پایان ببرند.
ج)
خود را وقف کار کردن (بدون توجیه اقتصادی)، حتی به این قیمت که هیچ وقتی برای
دوستان، آشنایان و پرداختن به علایقشان باقی نماند.
د) ناتوانی در دور انداختن
اشیای بیارزش و ازکارافتاده، حتی وقتی هیچ کارایی خاصی برای این اشیا متصور
نیست.
ه) عدم تمایل به واگذاری کارها (حتی سادهترین کارها) به دیگران، از ترس
اینکه مبادا آن کار دقیقاًً مطابق میل شخصیشان پیش نرود.
و) پول، از نظر
ایشان، صرفاً باید ذخیره شود برای روز مبادا
ز) سرسختی، لجبازی و انعطافناپذیری
فوقالعاده
2ـ و
دیگر چه؟
توجه به این نکته ضرورت دارد که شخصیت وسواسی اجباری با
بیماری وسواسیاجباری فرق دارد. آنهایی که وسواس در شستن دست یا چک کردن چندباره
شیر گاز موقع خروج از منزل و وسواس به چیزهایی از این قبیل دارند، دچار بیماری
وسواسیاجباری هستند (که با بحث فعلی ما: شخصیت وسواسیاجباری) فرق دارد. شخصیتهای
وسواسیاجباری، ویژگیاصلیشان همان ایدهآلخواهی افراطی در همه کارهاست و این حس
را نه فقط نسبت به خودشان، بلکه نسبت به سایرین و کارهای دیگران هم دارند.
و
نکته آخر اینکه، حتی اگر تمام خصوصیات شخصیتی فوقالذکر در یک نفر وجود داشته
باشد، باز هم تا وقتی که او از اختلال در زندگی شخصی و حرفهای خود شکایتی نداشته
باشد، به او نمیگوییم بیمار.